"انجمن ادبی سیب نقره ای"

"انجمن ادبی سیب نقره ای"

"انجمن ادبی سیب نقره ای" زمانی همه چیزِ عصر های سه شنبه بود. چند تا کتاب زیر بغل هامان بود و راه می‌افتادیم دنبال هم که دور هم جمع شویم و بریزیم بیرون هرچیزی که غُل می‌خورد در دلمان را . حالا خبری از سیب نقره ای نیست اما من هنوز سه شنبه ها عصر شعر می‌خوانم.

هر دو آستین دست او خالی ست ...

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۱۲:۴۴ ب.ظ

در جواب کسی که می گوید:پدر از جنگ دست پر برگشت

هر دو آستین دست او خالی ست،تا جوابش در آستین باشد...


(محمدحسین ملکیان)


  • نوید

نظرات (۲)

شهید مرحمت بالازاده

هم قد گلوله توپ بود...
بهش گفتن چجوری اومدی اینجا؟
 گفت :با التماس
گفتند چجوری گلوله رو بلند میکنی؟
گفت:با التماس
گفتند:میدونی آدم چجوری شهید میشه؟
گفت : با التماس
وقتی شهید شد تکه های بدنش نشون میداد چقد التماس کرده. . .

زنها همیشه دسته گلی آب داده اند

یکجا به رود کرخه و یکجا به رود نیل


مژگان عباسلو

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی