"انجمن ادبی سیب نقره ای"

"انجمن ادبی سیب نقره ای"

"انجمن ادبی سیب نقره ای" زمانی همه چیزِ عصر های سه شنبه بود. چند تا کتاب زیر بغل هامان بود و راه می‌افتادیم دنبال هم که دور هم جمع شویم و بریزیم بیرون هرچیزی که غُل می‌خورد در دلمان را . حالا خبری از سیب نقره ای نیست اما من هنوز سه شنبه ها عصر شعر می‌خوانم.

اشعار نزار قبانی

شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۰۱ ق.ظ

نزار قبانی

 

 

 


الشَّجرهُ تَفقِدُ أوراقِها 
و الََّفَهُ تَفقِدَ أستِدارَتها 
و الأنُوثَهُ تَفقِدُ أُنوثَتَها . . . 
إلّا رائِحَتَکِ 
فَهی تَرفُضُ أن تَمُرَّ 
مِن ثُقُوبِ الذّاکِرَه . . . 


 

درخت گم می کند برگ هایش را 
و لب 
گردی اش را 
و زن 
زنانه گی اش را 
جز بوی تو که نمی خواهد 
از روزنه ی حافظه ام بگذرد. 


 

لم یَبقَ فی الشّارِعِ الَّیل
مَکانٌ أَتَجَوَّلُ فیه . . .
أَخَذَت عَیناکِ
کُلَّ مِساحَهِ الَّیل . . .

 

در خیابان های شب
دیگر
جایی برای قدم هایم نمانده است
زیرا که چشمان ات
گستره ی شب را ربوده است. 


 

أسمعُ بخشوعٍ
موسیقی برامز،
و بیتهوفن ،
و شوبان ،
و رحمانینوف .
و لکنَّ البَدویَّ فی داخلی
یَظلُّ یَشتاقُ الی صوت الربابَه . . 

موسیقی برمز ،
و بتهوون ،
و شوپن ،
و رحمانوف را
با فروتنی گوش می دهم
لیک خوی صحرایی درونم
مرا شیفته ی نوای کمانچه می کند

 


 

شعرهایی که از عشق می سرایم
بافته ی سرانگشتان توست.
و مینیاتورهای زنانگی ات.
اینست که هرگاه مردم شعری تازه از من خواندند
ترا سپاس گفتند...

اشعار از نزار قبانی

 

 

  • اعضا انجمن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی