"انجمن ادبی سیب نقره ای"

"انجمن ادبی سیب نقره ای"

"انجمن ادبی سیب نقره ای" زمانی همه چیزِ عصر های سه شنبه بود. چند تا کتاب زیر بغل هامان بود و راه می‌افتادیم دنبال هم که دور هم جمع شویم و بریزیم بیرون هرچیزی که غُل می‌خورد در دلمان را . حالا خبری از سیب نقره ای نیست اما من هنوز سه شنبه ها عصر شعر می‌خوانم.

رسوای دل

چهارشنبه, ۲۰ اسفند ۱۳۹۳، ۱۱:۱۴ ب.ظ

پ
همچو نی می نالم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل 

من که با هر داغ پیدا ساختم 

سوختم از داغ نا پیدای دل 

همچو موجم یک نفس آرام نیست 

بسکه طوفان زا بود دریای دل 

دل اگر از من گریزد وای من 

غم اگر از دل گریزد وای دل 

ما ز رسوایی بلند آوازه ایم 

نامور شد هر که شد رسوای دل 

خانه مور است و منزلگاه بوم 

 آسمان با همت والای دل 

گنج منعم خرمن سیم و زر است 

گنج عاشق گوهر یکتای دل 

در میان اشک نومیدی رهی 

خندم از امیدواریهای دل 


  • "پیمان"

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی